سید شرف الدین قزوینی معروف به گیلانی( نسیم شمال ) ، فرزند سید احمد حسینی قزوینی در سال 1278 هجری قمری / 1245 هـ ش در قزوین به دنیا آمد. در جوانی به عتبات رفته و چندی در کربلا و نجف زیسته سپس به ایران و قزوین برگشت و از 23 سالگی به تبریز رفته و با پیری روشن ضمیر آشنا شده است . تحصیلات مقدماتی را درتبریز گذراند و هیئت و جغرافیا و صرف و نحو و منطق و هندسه و علوم متداول دیگر را آموخته و چندی بعد به گیلان رفت و در رشت اقامت گزید .
سید شرف الدین قزوینی معروف به گیلانی( نسیم شمال ) ، فرزند سید احمد حسینی قزوینی در سال 1278 هجری قمری / 1245 هـ ش در قزوین به دنیا آمد. در جوانی به عتبات رفته و چندی در کربلا و نجف زیسته سپس به ایران و قزوین برگشت و از 23 سالگی به تبریز رفته و با پیری روشن ضمیر آشنا شده است . تحصیلات مقدماتی را درتبریز گذراند و هیئت و جغرافیا و صرف و نحو و منطق و هندسه و علوم متداول دیگر را آموخته و چندی بعد به گیلان رفت و در رشت اقامت گزید .
سید اشرف الدین در سال 1325 ه ق روزنامه ادبی و فکاهی کوچکی به نام (( نسیم شمال )) را در رشت منتشر کرد که تا انحلال مشروطه دایر بود . در سال 1326 که مجلس ملی بمباران و روزنامه ها و انجمن ها بر چیده می شد نسیم شمال نیز متوقف گردید . و در سال 1327 پس از فتح تهران دوباره انتشار یافت و سید اشرف الدین در سال 1333 هـ .ق /1291 هـ ش به تهران آمد و روزنامه نسیم شمال را در تهران دایر کرد .
شعر های سید اشرف الدین محبوبترین و معروف ترین شاعر ملی عهد انقلاب مشروطه است . وی اشعار فکاهی و انتقادی خود را هر هفته در روزنامه اش چاپ می کرد .
شعر های سید اشرف الدین هر چند به بلندی سخن گویندگان کلاسیک نمی رسید . اما از حیث ترکیب عبارات و سبک بیان بر بسیاری از اشعار فکاهی و سیاسی آن زمان برتری دارد . دفاع از استقلال ایران و دشمنی با تجاوز گران بیگانه بزرگ ترین هدف او بود که همه در قالب اشعار گرم و آتشین و با سبک و روش هزل آمیزی نمایش می داد . اشعار سید اشرف را حدود بیست هزار بیت آورده اند .
سید اشرف الدین مردی مهربان ، ساده زیست و بی اعتنا به دنیا بود که در سراسر زندگی مجرد زیست تا سر انجام در 1352 هجری قمری چشم از جهان فرو بست .
" نسیم شمال "
« علامت ظهور »
نمی دانم که در عالم چه شور است زهر جانب عیان شور نسور است
تو گویی رجعت اهل قبور است قیامت شد عیان یا نفخ صور است
همه اینها علامات ظهور است
همه اوضاع عالم گشته درهم شده اسباب بد بختی فراهم
تمام خلق دشمن گشته با هم دریغا زخم ما را نیست مرهم
همه اینها علامات ظهور است
زنان پارسا از غصه دلگیر جوانان غیور از غم شده پیر
عموم مرد و زن از جان شده سیر دعا ها هم ندارد هیچ تاثیر
همه اینها علامات ظهور است
مگر امروز فردایی ندارد ؟ مگر این عبد مولایی ندارد ؟
مگر این شهر ملایی ندارد ؟ اگر دل ها شکیبایی ندارد
همه اینها علامات ظهور است
نه بر پیران نمایند احترامی نه دانشمند را مانده مقامی
نه از قاتل بگیرند انتقامی نه افساری ست باقی نه لجامی
همه اینها علامات ظهور است
ز دفتر نام ما یکباره حک شد جواب حرف قانونی کتک شد
نصیب ما همه اردنگ و چک شد تمام کار ها دوز و کلک شد
همه اینها علامات ظهور است
معاصی بر ملا گردیده یا هو سلاطین مبتلا گردیده یا هو
هجوم آور بلا گردیده یا هو جهان پرابتلا گردیده یا هو
همه اینها علامات ظهور است