سوم راهنمایی

دروس سوم راهنمایی

سوم راهنمایی

دروس سوم راهنمایی

مرداویج

مرداویج

ابوالحجاج مرداویج مانند بسیاری از جوانان گیل و دیلم در امر سپاهگیری وارد شده و مهارتهایی به دست آورده بود . او در ابتدای امر وارد سپاه سامانی شد و با قدرت گرفتن "اسفار" و پناهدگی او به سامانیان از "قراتکین" سامانی اجازه خواست تا ((به طبرستان شود ، با خیل خویش به اسفار پیوست )).(تاریخ طبرستان ، قسم اول ، ص 142 )

او در خدمت اسفار شجاعت و کارایی خود را اثبات کرد و در مقابله با "داعی صغیر" ابوجعفر حسن بن قاسم که به قتل داعی انجامید ، نشان داد مردی جاه طلب است . بلند پروازی های او در برنامه ریزی علیه اسفار و اتحاد با دوستان و دشمنان اسفار و سرانجام قتل او به منصه ظهور در آمد.بدین ترتیب برای مدتی هر چند کوتاه قدرت دیلمان را به گیلانیان منتقل کرد.

مرداویج پس از شکست و قتل اسفار ، بر سرزمین او غالب شد . قزوین ، ری ، همدان ، دینور ، قم ، کاشان و اصفهان شهرهایی بود که تحت تسلط او درآمد.

پس از نظم دادن به امور سرزمینهای فتح شده و ایجاد آرامش در سپاه با دادن مواجب و پاداش ، با قتل نزدیکان و سرداران اسفار ، ترس از خود را در دل دیگر سپاهیان معارض جایگزین کرد تا مانع هر آشوبی شود . او سپس در صدد توسعه قلمرو برآمد و با اینکه ماکان او را در غلبه بر اسفار یاری رسانده بود به طبرستان و گرگان که در دست ماکان بن کاکب بود لشکر کشید .اقدام ماکان در مصادره اموال یکی از خویشاوندان مطرف بن محمد ، وزیر مرداویج ، بهانه مناسبی برای لشکر کشی علیه او بود. (تاریخ طبرستان ، ج 1 ص 294 )

مرداویج پس از غلبه بر طبرستان ، به طرف گرگان رفت و آن را بدون مقاومت به دست آورد . ماکان در تلاشی دیگر با علویان متحد شد ، ولی باز هم شکست خورد . این بار به خراسان رفت تا از حمایت سامانیان برخوردار شود که اقدامی بی نتیجه بود . شکست ماکان بسیاری از سپاه او را به سوی مرداویج کشاند .

بیشتر سپاه مرداویج را دیلمیان تشکیل می دادند  و پیروزیهای گسترده او دیلمیان بیشتری را جلب سپاه او می کرد .

مرداویج در صدد توسعه طلبی برامد و سپاهی را به فرماندهی خواهر زاده خویش  به همدان فرستاد . حاکم همدان با یاری سپاه خلیفه و مردم همدان ، سپاه دیلمی مرداویج را شکست داد . نتیجه جنگ کشته شدن بسیاری از سپاه مرداویج از جمله ، خواهر زاده او بود . مرداویج خود به همدان رفت سپاه خلیفه گریخت و مردم همدان که اقدام به مقابله کرده بودند شکست خوردند .

مرداویج بر همدان ، کرمانشاهان ، لرستان و کردستان دست یافت .مرداویج سپاهی را نیز به اصفهان فرستاد که توانستند انجا را نیز فتح کنند وی دستور داد تا  کاخهای عظیم اصفهان را که متعلق به خاندان ابودلف عجلی بود ، تعمیر کرده و مجهز ساختند سپس با لشکر عظیم خود وارد اصفهان شد و سپاهی نیز جانب خوزستان فرستاد . آنان بدون هیچ گونه مقاومتی بر اهواز دست یافتند .

مرداویج پس از تثبیت موقعیت خود ، با گرفتن منشور حکومتی از خلیفه ، به فکر افتاد تا برادر خویش وشمگیر را به خدمت بگیرد و او را برای جانشینی خود آماده سازد . وشمگیر در این زمان در زمینهای زراعی گیلان به برنجکاری اشتغال داشت . وشمگیر از برادرش که به زیر پرچم خلفای عباسی درآمده بود انتقاد می کرد ، ولی اصرار و وعده های نماینده مرداویج که حکایت از رسیدن به قدرت و حکومت داشت ، تاثیر بخشید و وشمگیر نزد برادر رفت و حکومت ری به او واگذار گردید امتناع وشمگیر از پذیرش همراهی با برادرش در مراحل اولی ، حکایت از استقلال طلبی او و تنفر از دستگاه خلافت را نشان می دهد که خصیصه بسیاری از مردم شمال ایران بود.

مرداویج در ادامه فتوحاتش به طرف گرگان رفت . سامانیان برای جلوگیری از پیشرفتهای او ، با مطرف بن محمد ، وزیر او وارد مذاکره شدند . افشای این خبر  به مصادره اموال و قتل وزیر انجامید . ولی مرداویج به زودی با سامانیان صلح کرد.

با توسعه فتوحات ، مرداویج عده ای از سرداران دیلمی سپاه را به حکومت مناطق مختلف فرستاد ، از جمله علی بن بویه به حکومت کرج ابودلف (کوهرود فعلی در نزدیکی اراک امروزی ) منصوب کرد و چون او را از قدرت یافتن دیلمیان ، از جمله پسران بویه ترساندند ، در صدد لغو احکام برامد ، ولی عمید وزیر مرداویج که همراه وشمگیر در ری به سر می برد به علی بن بویه کمک کرد تا قبل از آنکه وشمگیر از تصمیم جدید مرداویج در مورد لغو فرمان حکومت کرج با خبر شود ، خود را به انجا برساند .

کار به جنگ و گریز کشیده شد و در آخر غلی بن بویه چاره ای جز صلح با مرداویج نیافت . او به دبیر مرداویج نامه نوشت و از او خواست میان او و مرداویج صلح بر قرار سازد . از شرایط مهم صلح این بود که که علی بن بویه به نام  مرداویج خطبه بخواند و برای او هدیه و گروگان بفرستد . حسن بن بویه به عنوان گروگان نزد مرداویج فرستاده شد .

مرداویج که پیروزیهای پی در پی او را مغرور ساخته بود ، می خواست عظمت ایران قدیم را احیا نماید و بیشتر توجهش را ظاهرا به ایران معطوف ساخت و از ترکان سپاه غفلت نمود و همین امر مقدمات مرگ او را فراهم ساخت می نویسند که وی نسبت به یارانش ، به خصوص ترکان بدخلق بود . رفتار ناپسند و بی اعتمادی شدید مرداویج نسبت به ترکان عامل اصلی مرگ او محسوب می شود .

بهانه قتل زمانی فراهم شد که مرداویج تصمیم گرفت جشن سده را با شکوهی بسیار برگزار نماید . او قصد داشت در کوههای اطراف اصفهان آتش افروزد و با سفره های رنگین و مفصل اطرافیان و مردم را اطعام کند ولی آنچه تدارک دیده شد در چشم او ناچیز آمد و همین امر او را افسرده کرد تا جایی که حتی نمی خواست در مراسم شرکت کند . بالاخره عمید ، وزیر مرداویج او را راضی کرد تا لحظه ای در مراسم شرکت نماید او خیلی زود مراسم را ترک کرد و قصد بازگشت به کاخ خود در شهر اصفهان نمود . هیاهوی ناشی از تجمع ترکان و چهارپایان بر خشم او افزود ، دستور داد بر پشت ترکان سپاه و سرداران آنها زینهار و پالانهای چهارپایان را بگذارند و دیلمیان را مامور این بی حرمتی نمود و این عمل غرور ترکان را جریحه دار کرد ترکان ناراضی نقشه نابودی او را طرح ریزی کردند . غلامان خاص مرداویج نیز به یاری ترکان ناراضی آمدند و او را از پای در آوردند .

مرداویج ادعای احیا ی ایران باستان و استقلال خواهی می کرد . او سعی داشت به شیوه شاهان ساسانی تاج بر سر گذارد و در کاخهای عظیم  بر سریر پادشاهی تکیه زند وی تختی از طلا بر پا کرد که جواهر نشان بود و جبه و تاجی از طلا برای او اماده کردند و در این کار اقسام جواهر به کار بردند . وی درباره تاج ایرانیان و شکل آن پرسیده بود که به او تصویر کردند و تاج انوشیروان پسر قباد را برگزید وی در صدد بود با دستیابی به اهواز ، مدائن را پایتخت خود قرار دهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد